بسم الله الرحمن الرحیم

نتایج انتخابات اخیر در تهران تحلیلهای مختلفی را از طرف طیفهای مختلف در پی داشته است اما  به نظر می رسد بسیاری از این تحلیلها چه آنها که نگاه مثبت به این نتایج دارند و چه آنها که به این نتایج نگاه منفی دارند در یک نقطه مشترک اند و آن نداشتن مبنای صحیح در تحلیل این نتائج بنابراین برای اینکه در این نوشته این اشتباه تکرار نشود نگاهی گذرا خواهیم داشت به مبانی تحلیل این گونه نتائج که برخی از آنها به شرح زیر است

1- رأی مردم تهران مانند رأی همه مناطق ایران و جهان یک رفتار جمعی ناشی از یک الگوی فکری مشترک است 

2- کشف این الگوی فکری مشترک نیازمند تحقیقات میدانی متعدد و مستمر است

3- این الگوی فکری مشترک در اثر عوامل متعددی پدید آمده است

4- کشف عوامل پدید آورنده این الگوی فکری مشترک نیز نیازمند تحقیفات میدانی متعدد و مستمر است

5- هر الگوی فکری مشترکی در اثر محرک های خاصی آثار رفتاری خاصی را از خود بروز می دهد

6- کشف اینکه یک الگوی فکری مشترک در برابر محرکهای خاص چه واکنشی از خود نشان می دهد نیز نیاز مند تحقیقات میدانی متعدد و مستمر است

با توجه به این پیش نیازها برای تحلیل رفتار انتخاباتی مردم یک منطقه ، معلوم می شود که چرا بسیاری از تحلیلهای ارائه شده صحیح نیست و بدور از واقعیت است و همچنین معلوم می شود که این نوشته هم نمی تواند تحلیل دقیقی از این نتائج ارائه دهد چرا که فاقد این پیش نیازهاست 

ولی با توجه به اینکه می توان جهات سلبی برخی از این پیش نیازهای ذکر شده را مشخص کرد می توان یک تحلیل مبتنی بر جهات سلبی رائه داد و همچنین می توان برا اساس این جهات سلبی برخی از عوامل دخیل در این نتائج را مشخص کرد

می توان گفت اکثریت مردم جامعه چه در تهران و چه در دیگر مناطق مسلمان ،دینمدار ،دوستدار حاکمیت ارزشهای اصیل اسلامی ،ضد وابستگی ،خواهان آزادی های اجتماعی ،طالب تعامل با دنیا ، طرفدار پرهیز از تنش های پرهزینه برای کشور و ... هستند اما باید توجه داشت که الگوی فکری مشترک اکثریت مردم نه دقیقا منطبق با الگوی فکری مشترک اصولگرایان است و نه دقیقا منطبق با الگوی فکری مشترک اصلاح طلبان  یعنی اکثریت مردم  نه مصادیقی را که  اصولگرایان برای مفاهیمی چون ارزشگرایی، استکبارستیزی  و ...  تعیین می کنند قبول دارند و نه مصادیقی را که اصلاح طلبان برای مفاهیمی چون آزادی بیان و توسعه سیاسی و ... تعیین می کنند قبول دارند بنابراین اکثریت مردم با برخی اصولگرایان که برخی اصلاح طلبان را طرفدار وابستگی و مرعوب در برابر غرب و بی اهمبت نسبت به ارزشها می دانند مواقق نیستند و همچنین با برخی اصلاح طلبان که برخی اصول گرایان را انحصار طلب و ضد آزادی های اجتماعی و سیاسی می دانند موافق نیستند نتیجه اینکه تأکید بیش از اندازه بر برخی از این مفاهیم و متهم کردن جناح مقابل به آن همیشه زمینه پذیرش در میان مردم ندارد به همین دلیل است که می بینیم مردم طالب آزادی و خواهان گشایش اقتصادی که پس از دولت سازندگی به اصلاح طلبان رآی دانند همان مردم پس از آن به اصولگرایان رآی دادند و همان مردم اکنون به اعتدالگرایان رأی داده اند

و در آخر با توجه به آنچه گفته شد می شود برخی عوامل که به احتمال زیاد در رأی مردم تهران تأثیر داشته را به قرار زیر بیان کرد

1- تأکید بیش از اندازه بر حمایت انگلیس و دیگر کشورهای دشمن جمهوری اسلامی از برخی نامزدها . به نظر می رسد در این مورد اکتفا به هشدار رهبر معظم انقلاب بسیار پسندیده بود چرا که با این حجم از تمرکز بر روی این مسأله به ویژه تعیین مصداق برای آن و فشار بر مصادیق تعیین شده برای اعلام برائت ، در افکار عمومی مردم نوعی بد اخلاقی انتخاباتی و تلاش برای لکه دار کردن حریف تلقی می شود و طبیعی است که چنین رفتارهایی در همه جا به ویژه در ایران نتیجه عکس می دهد به ویژه اینکه برای اکثریت مردم قابل هضم نیست که عده ای کف صلاحیتشان برای نامزدی مورد تأیید شورای نگهبان باشد یعنی اینکه شرایطی مانند التزام به ولایت فقیه و التزام به اسلام و حسن شهرت و ... را دارند اما طرفدار انگلیس و ضد دین نامیده شوند اینگونه مسائل باید بگونه ای بیان شود که قابل هضم و درک برای همه مردم و دستکم برای اکثریت آنها باشد

2- تلاش مردم برای کمک به دولتی که اکنون در مصدر امور قرار گرفته ، چرا که تجارب سابق در ایران نشان داده است که مردم خواهان فرصت دادن به دولتهای مختلف برای تحقق وعده هایشان هستند

3-نظارت استصوابی نظارتی است قانونی و رد صلاحیت افراد فاقد شرائط قانونی امری است لازم در حراست از حقوق ملت  ، و عدالت و تقوای اعضاء شورای نگهبان مورد وثوق افراد منصف ولی ای کاش از طرف نهاد های صلاحیت دار ضوابط تأیید و رد صلاحیتها به شکل دقیق و جزئی و شفاف مشخص می شد تا استناد به تشخیص اعضاء شورا در مورد هر یک از شرایط به حد اقل ممکن برسد به عنوان مثال مشخص شود که دقیقا چه کارهایی باعث از بین رفتن التزام عملی به اسلام می شود تا زمینه هیچ گونه بهانه جویی وجود نداشته باشد به نظر می رسد تا این ضوابط دقیقا مشخص نشود زمینه سوء استفاده تبلیغاتی برای گروهایی که خود را متضرر از این رد صلاحیت ها می دانند همیشه فراهم خواهد بود

4-مدت طولانی حضور اصولگرایان در مجلس و در نهایت دچار شدن به نزاعهای داخلی و تفرقه

5- عدم احساس نتایج حضور طولانی مدت اصولگرایان در مجلس در اذهان عموم مردم  . طبیعی است که این بدان معنا نیست که حضور اصولگرایان در مجلس نتیجه ای در بر نداشته بلکه تأکید بر این است که نتایج این حضور در سطح مردم تهران چندان ملموس نبوده است

6- تنزل اصولگرایان از شعار های با ظاهر ارزشگرایانه و اکتفا به شعارهای مشترک که ظاهر ارزشگرایانه ای ندارند مانند معیشت ، امنیت و پیشرفت چرا که به طور طبیعی چنین تنزلی در اذهان عمومی نوعی التماس برای رأی جمع کردن تلقی و ناپسند شمرده می شود

و ...

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته