بسم الله الرحمن الرحیم

برخی شادی و خنده را در عمل مترادف هم می دانند درحالی که شادی مقابل غم است و خنده مقابل گریه است و هر خنده ای دلیل بر شادی نیست و هر شخص شادی لزوما نمی خندد و در مقابل هر گریه ای دلیل بر غم نیست و هر غمگینی لزوما گریه نمی کند

از آنچه گفته شد نتیجه گرفته می شود که

1- شادی خود و شاد کردن دیگران راه های بیسار زیادی دارد که منحصر به خندیدن  و خنداندن نیست به عنوان مثال شخصی که درآمدش کفاف زندگی او را بکند کار و بدن سالم و همسر مناسب داشته باشد شاد است و همچنین کمک به شخصی برای پرداخت قرض یا به کار گماردن او یا وساطت در ازدواج او باعث شاد شدنش می شود و آنچه در احادیث شریف وارد شده که ادخال سرور در قلب مؤمن ثواب بسیار دارد اشاره به این نوع از سرورو شادی است که واقعی تر و ماندگارتر است نه مجرد خندیدن و خنداندن به وسیله برخی رفتارها یا گفتارها که بسیار گذرا است

2- چه بسا گریه ها که ناشی از شوق است و چه بسا گریه ها که باعث نشاط و سرزندگی است آیا گریه بندگان خدا هنگام مناجات با پروردگارشان یا گریه گناهکاران هنگام توبه در درگاه خداوند متعال باعث غم و افسردگی است یا باعث نشاط و سرزندگی و امید به زندگی است

گریه در ماتم امام حسین علیه السلام و دیگر معصومان صلوات الله علیهم هم از این دست گریه هاست آنان که در این مراسم شرکت نمی کنند از آنان که در این مراسم شرکت می کنند بپرسند پس از این مراسم چه احساس و چه حال و هوایی دارند آیا احساس افسردگی و خمودی و سرخوردگی دارند یا احساس سبکی و نشاط و سرزندگی ؟ به یقین احساس نشاط و سرزندگی و احساس زیبایی که پس از این مراسم در شرکت کنندگان به وجود می آید قابل وصف نیست و هرگز قابل مقایسه با برخی قهقهه های مستانه ای که برخی از سر غفلت و به خاطر لودگی دیگران سر می دهند نیست

نکته دیگری که وجود دارد این است که غم و ناراحتی و گریه ی ناشی از غم هم یکی از واقعیت های زندگی است و گاهی لازم است  به عنوان مثال غم و غصه به خاطر رواج برخی گناهان در میان برخی اقشار جامعه نه تنها مذموم نیست بلکه پسندیده هم هست و ناشی از احساس مسؤولیت و باعث فعالیت در جلوگیری از رواج این گناهان می شود

در پایان نکاتی لازم به تذکر است

1-مرگ یکی از اموری است که برخی از یادکرد آن به خاطر اینکه باعث غم می شود پرهیز می دهند اما غافل از اینکه مرگ نیز مانند تولد ، تحصیل ، ازدواج و ... یکی از رویدادهای واقعی زندگی است و انسان عاقل همانگونه که به سائر رویدادهای واقعی زندگی خود توجه دارد و برای آنها برنامه ریزی می کند باید به این رویداد هم توجه داشته باشد و و برای مواجه شدن با آن برنامه داشته باشد چرا که مرگ در اعتقاد ما پایان زندگی نیست بلکه انتقال از این جهان به جهان دیگری است که باید در آن پاسخگوی همه اعمال خود در این جهان باشیم بنابراین کسانی به بی توجهی به مرگ توصیه می کنند که چنین اعتقادی ندارند یا بر اساس آن اعمال مناسبی ندارند اگر کسی با اعتقاد صحیح به مرگ توجه داشته باشد این توجه نه تنها باعث افسردگی و مرض در او نمی شود بلکه باعث تحرک در جهت انجام اعمال مناسب برای جهان دیگر می شود و این کار اخلاق و رفتار او را اصلاح می کند و به یک فرد مفید در جامعه تبدیل می کند

2- درست است که برخی خندیدن و خنداندن ها و  شاد بودن و شاد کردن ها کاری پسندیده است اما این کار نیز مانند هر کار دیگری از نظر عقل و شرع ضوابطی دارد و دست زدن به هر کاری برای خندیدن و خنداندن و شاد بودن و شاد کردن صحیح نیست به عنوان مثال خندیدن و تفریح کردن با آزار و اذیت دیگران  و یا خنداندن دیگران با انواع و اقسام لودگی ها جائز نیست چرا که لودگی هتک حرمت خویش است و مؤمن اجازه ندارد با هتک حرمت خود دیگران را بخنداند و همچنین  به بهانه ی شاد بودن و شاد کردن نمی توان از موسیقیهای حرام استفاده نمود

3- بر خلاف تصور برخی خنده ی بیش از اندازه مضر و غفلت زا ست و باعث دلمردگی می شود یک انسان متعادل نیازمند است که گاهی در خود فرو رود و به تفکر بپردازد و خود را واکاوی کند عیبهای خود را دریابد و به خاطر آنها ناراحت شود البته درست است که نباید در این ناراحتی توقف نماید ولی به هر حال غم و ناراحتی هم همانطور که گذشت جزئی از زندگی است و جایگاه خود دارد