بسم الله الرحمن الرحیم[1]

برای بسیاری از ایرانیان و غیر ایرانیان مسلمان به علت های مختلف این پرسش مطرح است که دین مبین اسلام چه نگاهی به نوروز دارد ؟ طبیعی است که برای پاسخ به این پرسش باید به آیات قرآن کریم و روایات معصومین علیهم السلام مراجعه کرد. برای این کار نخست باید سراغ آیات یا روایاتی که به شکل خاص به این موضوع پرداخته اند رفت و در صورت نبود چنین آیات و روایاتی باید به قواعد کلی برگرفته از سایر آیات و روایات مراجعه نمود.

پیش از پرداختن به این مطلب  تذکر دو نکته لازم است

1- مسلمانان از صدر اسلام با نوروز آشنا بودند چرا که بسیاری از سرزمینهای حکومت فارسیان تحت سیطره مسلمانان درآمده بود و مسلمانان از نزدیک شاهد جشنهای مردم این سرزمین در این روز بودند.

در روایتی آمده است در زمان خلافت امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام در روز نوروز برخی به ایشان فالوده هدیه دادند[2] حتی در برخی روایات آمده است که عربهای مدینه پیش از هجرت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به این شهر دو روز را جشن می گرفتند[3]. برخی شارحان حدیث این دو روز را نوروز و مهرگان[4] دانسته اند[5] . ولی این دو مطلب قطعی نیست چرا که روایت اول چه در منابع حدیثی شیعه و چه در منابع حدیثی اهل سنت سند متصل ندارد و مرسل[6] است . علاوه بر این اهل سنت این روایت را در منابع درجه اول و صحاح خود نقل نکرده اند . در متن روایت دوم نیز دو روزی که عربهای مدینه پیش از هجرت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم جشن می گرفته اند مشخص نشده است و تفسیر این دو روز به نوروز و مهرگان در کتب شارحان بسیار متأخر وارد شده که به هیچ وجه قطعی نیست علاوه اینکه این روایت را تنها منابع اهل سنت نقل کرده اند و در منابع شیعه وارد نشده است

ولی این از نظر بسیاری از مورّخان مسلمان قطعی است که در زمان خلافت معاویة بن ابی سفیان جشن نوروز برقرار بوده و حاکمان ولایتهای مختلف هدایای این روز را برای معاویه ارسال می کردند[7]. در زمان دیگر خلفای بنی امیه نیز این رسم به قوت خود پا بر جا بود[8] جز چند سالی در زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز . این خلیفه ضمن اصلاحاتی که ایجاد کرد از پذیرفتن هدایای نوروز نیز امتناع کرد[9].

در زمان خلفای بنی عباس نیز که در ابتدای خلافتشان از وزرای ایرانی کمک می گرفتند این رسم رونق دیگری گرفت و به شکل رسمی خلفا نوروز را جشن می گرفتند و بزرگان­حکومت و طوائف و سائر مردم برای آنها هدیه می آوردند[10].

بیان این نکته از این جهت دارای اهمیت است که روشن می کند نوروز و جشن آن و عادات و رسوم مربوط به آن در زمان امامان معصوم علیهم السلام که معاصر خلفای بنی امیه و خلفای بنی عباس بودند رائج بوده و به سمع و نظر این بزرگواران رسیده است . از این جهت روایات مربوط به این مسأله مانند روایات برخی مسائل جدید نیست که به علت نبود آنها در زمان امامان معصوم علیه السلام برخی احتمال جعلی بودن آنها را مطرح کرده اند . البته لازم به تذکر است که این نکته به تنهایی به روایات مربوط به این روز  اعتبار نمی بخشد بلکه تنها اشکالاتی که از این جهت بر این روایات وارد شده را دفع می کند و برای اطمینان به اعتبار این روایات باید سند و دلالت و جهت صدور[11] این روایات در جای خود بررسی شود.

2- در قرآن کریم نفیا و اثباتا آیاتی که به این موضوع پرداخته باشد وجود ندارد بنابراین تنها راه، مراجعه به روایات معصومین علیهم السلام است .

در این زمینه تنها به روایات شیعه اکتفا نمی شود بلکه به اجمال برخی روایات اهل سنت هم بررسی می شود.

پس از توجه به این دو نکته نخست روایات وارد شده در منابع اهل سنت بررسی می­شود.

همانطور که گذشت در روایتی آمده[12] در روز نوروز برخی به امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام فالوده هدیه دادند . ایشان فرمود این چیست گفتند این هدیه نوروز است . در برخی نقلهای این روایت آمده است که امام در جواب فرمود [ظاهرا به مزاح] هر روز را برای ما نوروز کنید[13].

این روایت در منابع شیعی هم به همین شکل روایت شده است[14].

در این روایت امکان تقیه تصور نمی شود چرا که در آن زمان حضرت خود ، خلیفه و زمامدار حکومت بودند و همچنین در آن زمان نوروز به عنوان یک روز خاص و مورد احترام میان مسلمانان مطرح نبود تا لازم شود امام علیه السلام هنگام اظهار نظر احتیاط کنند و واقعیت را مخفی نمایند .

اما این روایت همانطور که گذشت هم در منابع شیعه و هم در منابع اهل سنت به شکل مرسل نقل شده هرچند که در منابع شیعه این روایت در کتاب معتبری چون کتاب من لا یحضره الفقیه نوشته شیخ صدوق نقل شده . ولی با توجه به اینکه این روایت در دیگر منابع قدیمی و معتبر شیعه نقل نشده به نظر می رسد شیخ صدوق این روایت را از طریق اهل سنت نقل کرده باشد . بنابراین اصل در نقل این روایت منابع اهل سنت است . در منابع اهل سنت نیز این روایت علاوه بر مرسل بودن در کتب درجه اول و صحاح نقل شده است.

دلالت این روایت نیز بر تأیید نوروز و جشن آن واضح نیست چرا که با توجه به برخی از نقلهای این حدیث در منابع اهل سنت و همچنین این مقطع از حدیث که امام در آن می فرماید هر روز را برای ما نوروز کنید این احتمال وجود دارد که منظور امام علیه السلام از باب مزاح تهیه فالوده برای ایشان در هر روز باشد چرا که اگر قصد امام علیه السلام تأیید نوروز به عنوان یک عید خاص در یک روز خاص بود این روز را به همین شکل تأیید می کرد و نمی فرمود هر روز را برای ما نوروز کنید.

ممکن است گفته شود همین که امام علیه السلام نوروز را رد نکردند ، بلکه هرچند به مزاج در خواست فرمودند که همه روزها را برای ایشان مانند نوروز قرار دهند ، تأیید ضمنی نوروز است

در جواب باید گفت تأیید یک روز به این شکل تأیید کارهای انجام شده در آن روز و جواز انجام دادن آن کارها در سایر روزها ست نه تأیید آن روز به عنوان یک عید خاص در یک روز خاص . علاوه بر این ، موضوع روایت هدیه ایست که در این روز به امام علیه السلام داده اند و نه خود نوروز و ممکن است که امام علیه السلام تنها با کلام و عمل خود دادن و پذیرفتن هدیه را تأیید نموده باشند و هیچ قصدی برای بیان حکم خود نوروز نداشته باشند زیرا همانطور که از سیره معصومین علیهم السلام از لا به لای روایات برمی آید ایشان بنا نداشته اند که همه جوانب مربوط به یک سؤال ر ا پاسخ دهند بلکه به مورد اصلی سؤال نیز گاهی پاسخ نمی دادند و با اقتدا به قرآن کریم گاهی  به خاطر مصلحتی در جواب یک سؤال مطلبی دیگر را بیان می فرمودند و این غیر از احتیاط به خاطر تقیه است بلکه مصلحتهای دیگری نیز در نظر این بزرگواران وجود داشته که گاهی به خاطر آن از پاسخ به برخی پرسشها به طور مستقیم پرهیز می­کردند.

روایات شیعه

روایات وارد در منابع شیعه در مورد نوروز هم از جهت تعداد پر تعداد تر از روایات وارد در منابع اهل سنت است و هم از جهت دلالت واضح تر

این روایات در منابع شیعه دو دسته اند  یک دسته روایاتی که نوروز را تأیید می کنند و یا دستکم نفی نمی کنند دسته دیگر روایاتی است که نوروز را نفی می کنند

روایات دسته اول به ترتیب زیر است

1-روایتی[15] که در ضمن روایات اهل سنت بررسی شد و بررسی آن به تفصیل گذشت

2- روایتی[16] که در آن از امام صادق علیه السلام سؤال شده : کارگران شخصی که مزرعه ای بزرگ دارد در روز نوروز و مهرگان برای او هدیه می آورند در حالی که بر آنها لازم نیست چنین کاری کنند آیا پذیرش این هدایا برای آن شخص جائز است امام در جواب می فرماید اگر هدیه دهنده گان مسلمانند اشکالی ندارد چرا که پیامبر خدا هدیه مسلمانان را می پذیرفت و می­فرمود این از دین است و هدیه غیر مسلمانان را نمی پذیرفت و می فرمود این هم از دین است...

این روایت در کتاب کافی و کتاب من لا یحضره الفقیه و تهذیب الاحکام نقل شده است[17] که در هر سه کتاب این روایت از طریق حسن بن محبوب از ابراهیم کرخی از امام صادق علیه السلام نقل شده است. 

طریق کلینی نویسنده کتاب کافی به حسن بن محبوب در مجموع بی اشکال است

طریق شیخ صدوق نویسنده کتاب من لا یحضره الفقیه به حسن بن محبوب نیز صحیح[18] است[19].

شیخ طوسی به حسن بن محبوب پنج طریق دارد[20] که دو طریق مربوط به روایات مشترک حسن بن محبوب و حسین بن سعید است . این دو طریق مناسب این روایت نیست و یک طریق هم مربوط به روایاتی است که شیخ به شکل مستقیم از کتاب حسن بن محبوب گرفته . این طریق هم مناسب این روایت نیست چرا که شیخ طوسی در مورد روایات موجود در کافی غالبا به نقل از این کتاب اکتفا می کند مگر اینکه جهت خاصی مانند اختلاف نسخه یا جهات دیگر وجود داشته باشد که در این صورت از منابع دیگر نیز نقل می کند به همین رو وضعیت سایر طریق ها هم مشخص می شود چرا که آن طریق ها از طریق کتاب کافی نیستند. بنابراین مناسب با این روایت طریقی است که شامل بر طریق شیخ طوسی به کلینی است و این طریق نیز صحیح است.

ولی با این حال اطمینان لازم حاصل نمی شود که حتما شیخ روایت را از این طریق نقل کرده باشد بنا بر این بررسی سائر طریق ها هم لازم است البته همانطور که گفته شد بررسی طریقهای مشترک بین حسن بن محبوب و حسین بن سعید لازم نیست.

در مورد سایر طریقها باید گفت: طریق شیخ طوسی به کتب و مصنفات حسن بن محبوب هم در مجموع بی اشکال است وطریق ایشان به حسن بن محبوب از طریق نوادر احمد بن محمد بن عیسی نیز در مجموع صحیح است بنابراین همه طریق های محتمل به این حدیث در مجموع بی اشکال است.

علاوه بر این طرق مشترک بین حسن بن محبوب و حسین بن سعید نیز در مجموع بلا اشکال است بنا بر این جای هیچ کونه شکی در صحت سند این حدیث از طریق های پنجگانه شیخ طوسی باقی نمی ماند .  با این حال اگر هم به خاطر احتمال عدم نقل روایت از هیچ یک از این طریق های پنچگانه همچنان شک و شبهه ای باقی مانده باشد صحت این روایت از طریق کلینی و شیخ طوسی برای حکم به صحت سند این حدیث تا حسن بن محبوب کافی است.

از منظر مباحث فهرستی نیز اشخاصی در سند قرار دارند که اغلب آنها دارای کتب معتبر نزد بزرگان شیعه بوده اند مانند سعد بن عبدالله و احمد بن محمد بن عیسی و حسن بن محبوب بنابر این روایت تا حسن بن محبوب از جهت رجالی توسط افراد موثق نقل شده و از جهت فهرستی نیز در کتب معتبر توسط نویسندگان معتبر وارد شده است.

آنچه باقی می ماند وضعیت ابراهیم کرخی است که پس از حسن بن محبوب در این روایت واقع شده و شخصی است که مستقیما سؤال موجود در روایت را خدمت امام صادق علیه السلام مطرح می کند . وی برای ما شناخته شده نیست و توثیقی در کتب فهرستی و رجالی درباره او وجود ندارد ولی با توجه به اینکه حسن بن محبوب که راوی بسیار موثق و جلیل القدری است از وی روایات زیادی نقل کرده و همچنین با توجه به اینکه صفوان بن یحیی و ابن ابی عمیر که بنا بر مشهور جز از شخص موثق نقل نمی کنند از وی روایاتی نقل کرده اند می توان تا حدودی به موثق بودن ابراهیم کرخی اطمینان حاصل کرد ولی این مقدار از وثاقت به تنهایی پیش از بررسی دلالت و مضمون روایت و مقایسه آن با قواعد مسلم و هچنین پیش از بررسی دیگر روایات نمی تواند موجب وثوق کامل به صدور این روایت از معصوم علیه السلام باشد.

از جهت دلالت نیز این روایت با مشکلاتی رو به رو است

اول اینکه در این روایت موضوع سؤال روز نوروز نیست بلکه موضوع سؤال جواز پذیرفتن هدیه ای است که زیردستان یک شخص بی آنکه بر آنها واجب باشد برای تقرب جستن نزد وی به او می دهند . و چنانکه گذشت نمی توان این روایت را به دلیل رد نکردن نوروز به نوعی مؤید آن دانست چرا که اولاً ممکن است امام علیه السلام به دلیلی نخواسته باشند در باره موضوع نوروز سخنی بگویند و ثانیاً اگر هم تأییدی در کار باشد همانطور که گفته شد تأیید کارهای انجام شده در آن روز است نه تأیید آن روز به عنوان خاص در یک زمان خاص.

مشکل دوم این است که همین رد نکردن هم ممکن است به خاطر تقیه از حاکمان وقت باشد زیرا همانطور که گذشت حاکمان وقت به این روز و هدیه گرفتن در این روز بسیار اهمیت می دادند و مخالفت با بزرگداشت چنین روزی خلاف احتیاط بود.

مشکل سوم در دلالت این روایت این است که بخش اخیر این روایت با برخی از مسلمات تاریخ و سنت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم مطابقت ندارد . در این بخش آمده است که پیامبر از کفار هدیه نمی پذیرفتند این در حالی است که قصه پذیرفتن  قطعه ای از گوشت گوسفند به عنوان هدیه از زن یهودی که باعث مسمومیت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم شد  بسیار مشهور  و مسلم است .

ممکن است گفته شود وجود اشکال در بخشی از روایت  لزوما باعث ایجاد اشکال در  سایر بخشهای روایت نمی شود.

در جواب این اشکال باید گفت این قاعده در جای خود درست است ولی منطبق بر این روایت نیست چرا که جواب امام علیه السلام طبق این روایت دقیقا مطابق با همین بخش دارای اشکال است.

امام علیه السلام طبق این روایت پذیرفتن هدیه کافر را جائز نمی داند و این نیز با سنت قطعی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم مطابقت ندارد.

2- روایتی[21] است که معلی بن خنیس از امام صادق علیه السلام نقل می کند

در این روایت سفارش شده در  نوزوز کارهایی از جمله نماز ، پوشیدن لباس پاکیزه و ... انجام شود.

در دلالت این روایت بر توجه به روز نوروز به عنوان یک روز خاص جای شک و تردید نیست و ممکن است گفته شود از ناحیه جهتی هم روایت مشکلی ندارد چرا که برای تقیه همین مقدار کفایت می کند که امام علیه السلام به صورت کلی نوروز را تأیید کنند دیگر لازم نیست که این همه اعمال را برای نوروز بیان کنند . اما در جواب باید گفت گاهی این مقدار از تقیه باعث رفع خطر نمی شود چرا که بسنده کردن به تأیید کلیِ چیزی که نزد حکام ستمگر بسیار با اهمیت است باعث شک آنها می شود بنابراین امام علیه السلام خود را ناچار می بیند به گونه ای از آن تمیجد کند که شک آنها را بر طرف کند.

از جهت سندی نیز این روایت با مشکل مواجه است

این روایت در وسائل الشیعه[22] و بحار الانوار[23] نقل شده و هر دو کتاب منبع آن را کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی دانسته اند در حالی که این روایت در نسخه فعلی مصباح المتهجد موجود نیست.

ابن ادریس در کتاب سرائر[24] وابن فهد در المهذب البارع[25] نیز این روایت را نقل کرده اند و گفته اند که شیخ طوسی آن را در کتاب مختصر المصباح نقل کرده  که این کتاب نیز متأسفانه در دسترس نیست.

بنابراین چاره ای نسیت جز اینکه به این روایت به همین شکل که در این کتابها آمده بسنده کنیم و به این شکل هم مرسل است و قابل استناد نیست.

3-دو روایتی[26] که ابن فهد حلی به شکل مرسل باز از معلی بن خنیس از امام صادق علیه السلام نقل کرده [27] .

در این دو روایت اوصاف بسیار عجیبی درباره نوروز وارد شده است از جمله واقع شدن اولین روز غدیر ، روز نجات نوح علیه السلام از طوفان ، روزی که خداوند با بندگانش پیمان عبودیت بست ، و روز ظهور امام زمان علیه السلام و ... در این روز.

همچنین در این دو روایت آمده است که این روز از روزها ی مرتبط با اهل بیت پیامبر خدا صلوات الله علیهم است که فارسیان آن را حفظ نموده اند و عرب ها آن را ضایع کرده اند.

در دلالت این دو روایت بر اهمیت نوروز و لزوم بزرگداشت آن هیچ شکی نیست.

در این دو روایت احتمال تقیه نیز نمی رود چرا که در این دو روایت مطالبی وارد شده که خلاف تقیه است مانند نفرین بر کسانی که ولایت امیر مؤمنان علیه السلام را نپذیرفتند بنابراین روشن می شود که امام هنگام بیان این روایت در حال تقیه نبوده اند.

اما از جهت سندی این دو روایت به شدت ضعیفند  چرا که سند آنها همانطور که گذشت مرسل است علاوه بر این در هیچ یک از کتب معتبر حدیثی نیز نقل نشده اند.

لازم به ذکر است که علامه مجلسی این دو روایت را ضمن یک روایات به همراه اضافاتی از کتابی که آن را متعبر دانسته نقل کرده است[28]

اشکال این نقل نیز غیر از مرسل بودن حدیث این است که این کتاب معلوم نیست چه کتابی است و تألیف کیست علاوه بر این در سند روایت نیز اشخاص مجهول و غالی وجود دارند

تعدد این روایات نیز باعث جبران ضعف آنها نمی شود زیرا اولا تعداد این روایات در حدی نیست که موجب اطمینان به صدور آنها شود ثانیا به خاطر وحدت راوی احتمال این وجود دارد که این سه روایت در اصل یک روایت بوده که بخشهای مختلف آن تقطیع شده است علاوه بر این همانطور که گذشت علامه مجلسی  دو روایت اخیر را ضمن یک روایت نقل کرده است که این خود مؤیدی بر وحدت این روایات است .

4- روایتی[29] که میرزا حسین نوری در مستدرک الوسائل[30] از کتاب حسین بن همدان الحضینی از مفضل بن عمر نقل کرده است

در این روایت آمده است که خداوند به حزقیل نبی فرمود نوروز روزی است که هر کس در آن از من درخواستی داشته باشد اجابت می کنم و همچنین خداوند عده ای از بنی اسرائیل را در این روز به دعای حزقیل نبی دوباره زنده کرد

در دلالت این روایت بر عظمت نوروز شکی نیست ولی از جهت سندی این کتاب معلوم نیست چگونه به دست میرزا حسین نوری رسیده است علاوه بر این اعتبار کتاب نیز معلوم نیست بسیاری از رجال سند نیز از غالیان هستند بنابراین این روایت نیز اعتبار ندارد

نکته دیگری که ذکرش خالی از لطف نیست اینکه با توجه به نقل بحار الانوار و حدیث مستدرک می توان این روایات را از روایات غالیان دانست که بسیاری از آنها گرایش های شعوبی ضد عرب داشته اند و ممکن است که مشنأ این روایات همین گرایشهای شعوبی و ضد عرب باشد     

اکنون روایات دسته دوم یعنی روایات مشتمل بر نفی نوروز را نقل می کنیم

در این  باب فقط یک روایت وجود دارد آنهم روایتی[31] است که ابن شهر آشوب در کتاب مناقب آل ابی طالب[32] نقل کرده است.

در این روایت آمده است که منصور دوانیقی خلیفه عباسیِ معاصر امام کاظم علیه السلام ایشان را دعوت کرد که در روز نوروز در کنار وی جلوس کند و هدایای وارد شوندگان را بپذیرد امام علیه السلام در جواب فرمود من در میان آنچه از جدم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده جستجو کردم و در باره این عید خبری نیافتم این از رسوم فارسیان است و اسلام آن را باطل کرده است ، پناه می برم به خدا اگر بخواهم زنده کنم آنچه را که اسلام باطل کرده است ... 

در دلالت این روایت بر نفی نوروز و جشن آن هیچ شکی نیست ولی مناطی که در روایت برای باطل شدن نوروز توسط اسلام بیان شده منطبق بر قواعد کلی دین اسلام نیست . در این روایت بیان شده است که چون در تأیید نوروز خبری از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل نشده پس این بدین معناست که نوروز از نظر اسلام باطل است . این دقیقا همان مناطی است که برخی برای باطل اعلام کردن اختراعات جدید مانند بلندگو ، تلفن ، هواپیما و ... از آن استفاده می کنند.  

از ناحیه جهت صدور  احتمال تقیه در این روایت وجود ندارد چرا که امام علیه السلام در برابر یک حاکم ستمگر مطلبی بر خلاف نظر او می فرماید و تقیه خلاف این را می طلبد.

از ناحیه سند اما این روایت مشکل اساسی دارد زیرا که اولاً مرسل است ثانیاً در هیچ کتاب حدیثی معتبری وارد نشده است. 

بنابرا ین ، این روایت نیز اعتباری ندارد.

در مجموع روشن شد نه احادیثی که نوروز را تأیید می کنند دارای اعتبار اند و نه احادیثی که آن را نفی می کنند

روایات دیگری نیز هست که برخی آنها را مرتبط با نوروز دانسته اند ولی چون در آنها هیچ گونه دلالتی بر تأیید یا ردّ نوروز به شکل مستقیم یا غیر مستقیم نیست از نقل و بررسی آنها صرف نظر شد

اکنون باید به بررسی نوروز از جهت انطباق با احکام کلی بپردازیم این قواعد دو دسته اند.

1-قواعد کلی نفی کننده نوروز

ممکن است گفته شود نوروز یک جشن مربوط به زردشتیان بوده و بزرگداشت این روز تشبّه به کفار محسوب می شود و تشبّه به کفار حرام است.

در جواب باید گفت بحث در باره حرمت تشبه به کفار و حدود و ثغور آن مجال دیگری می طلبد ولی آنچه مسلم است و از کلام فقهاء بزرگوار بر می آید این است که انجام هر عملی که در وقتی گروهی از کافران انجام داده اند تشبه به کفار محسوب نمی شود یا دستکم حرام نیست.

در این مورد دو مثال نقض می آوریم.

1-آیا اگر ما به کشور های برخی از کفار سفر کردیم و در آنجا نظم و بهداشت فوق العاده دیدیم و خواستیم که به سبک آنها نظم و بهداشت را حاکم کنیم این تشبّه به کفار محسوب می شود و یا اگر تشبه محسوب شود آیا حرام است؟

2- بسیاری از رسمها و عادتها و از جمله لباسها و زبان بسیاری از مسلمان در مناطق مختلف سرزمینهای اسلامی به جا مانده از اقوام کافری است که پیش از اسلام در این سرزمین ها زندگی کرده اند آیا احترام به این رسمها و عادتها و لباسها و زبانها به عنوان اینکه بخشی از فرهنگ مسلمانان سرزمینهای اسلامی است تشبه به کفار حساب می شود و یا اگر تشبه است حرام است؟

البته بسیار واضح است که اگر رسم یا عادتی مشتمل بر عملی خلاف احکام دین مبین اسلام باشد بی شک حرام است اما بحث در این است که آیا رسم و عادتی که در میان برخی از مسلمان رواج دارد به خودی خود بی آنکه مشتمل بر حرامی باشد تنها به این دلیل که به جا مانده از رسوم کفار است تشبه به کفار حساب می شود و حرام است؟

بنابر این روشن می شود آنچه حرام است عملی است که بدون هیچ پشتوانه شرعی و عقلی و تنها به قصد تشبّه به کفار انجام شود و این ضابطه بر کار بسیاری از کسانی که به نوروز و رسمهای آن احترام می گذارند منطبق نیست . بنابر این طبق این قاعده کلی نمی توان از نظر شرعی حکم به نفی نوروز و جشنهای آن کرد.

2-قاعده کلی تأیید کننده نوروز

الف : قاعده تسامح در دلیل مستحبات که طبق این قاعده گفته اند کارهای مستحب نیاز به دلیل قطعی ندارد و به مجرد وجود حدیثی هر چند ضعیف بر یک عمل می توان آن عمل را مستحب دانست

در جواب باید گفت قاعده تسامح در دلیل مستحبات یا به تعبیر فنی قاعده تسامح در ادله سُنن بر فرض صحت مربوط به سنن فردی است مانند برخی از غسلها و نمازها و سائر اعمال فردی نه سنن اجتماعی آنهم با این همه پیامد ها

ب : ممکن است گفته شود بسیاری از کارهایی که در نوروز انجام می شود مانند ارتباط با خویشاوندان ، هدیه دادن ، نظافت و ... نه نتها از نظر شرعی مردود نیست بلکه مورد تأیید نیز هست و با وجود اینکه چنین کارهایی را می توان و باید در هر روزی انجام داد و اختصاصی به روز نوروز ندارد ولی تعیین یک روز به شکل نمادین برای برخی از کارهای پسندیده هیچ منع شرعی ندارد مانند تعیین یک روز به عنوان روز بهداشت یا روز محافظت از محیط زیست یا روز بدون سیگار.

در جواب باید گفت اگر بزرگداشت نوروز در هیمن حد باشد یعنی تنها به این عنوان باشد که روزی خاص برای برخی از کارهای پسندیده باشد و در بزرگداشت آن قصد تشبه به کفار وجود نداشته باشد و مشتمل بر کار حرامی نیز نباشد و باعث خسارت به محیط زیست کشور و اقتصاد و فرهنگ کشور نیز نشود نمی توان برای آن منع شرعی تصور کرد و لی اگر از این حدود تجاوز کند و همراه شود با برخی از کارهای حرام ذکر شده ، باید برای اصلاح آن به جای خود چاره ای اندیشید و اگر هم معلوم شد بر این فرض اصلاح آن امکان ندارد باید به جای خود چاره دیگری اندیشید.

در کل توصیه می شود تعطیلات نوروز به شکل فعلی آن باقی نماند چرا که به این شکل بسیار زیان بار و خسارت آفرین است و کارهای کشور در عمل نزدیک به یک ماه بر زمین می­ماند 

یک پیشنهاد برای حل مشکل:

اینکه بین مناسبت های نوروز تفکیک شود ، به عنوان مثال یک روز در وقت دیگری از سال روز ارتباط با خویشاوندان و یک روز نیز در وقت دیگری به عنوان روز نظافت منزل و ... اعلام شود  و مانند همه کشورهای جهان دو سه روزی هم به مناسبت آغاز سال نو  تعطیل اعلام شود.

با این کار هم رسوم پسندیده نوروز حفظ می شود و هم مشکلات آن حل می شود.

البته بدیهی است که انجام این کار باید پس از اولویت سنجی مشکلات کشور و در وقت مناسب خود و به شکل تدریجی و با تمهیدات قبلی از جمله تصویب قوانین لازم و فرهنگ سازی عمومی صورت گیرد بنابراین کسی توقع عملی شدن فوری و دفعی این کار را ندارد آنچه مهم است این است که دغدغه حل این مشکل وجود داشته باشد یا به وجود آید . زمان اجرای آن و کیفیت اجرای آن خود بحث دیگری است که مجال دیگری می طلبد

و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 



[1] - برای اینکه این نوشته برای مخاطبان غیر حوزوی نیز قابل استفاده باشد متون عربی احادیث درحاشیه نقل شده  و از زیان اصطلاحی تا حد ممکن استفاده نشده است

[2] - کتاب من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق ج3 ص300 مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم چاپ دوم 1404هـ ق و السنن الکبری احمد بن حسین بیهقی ج9 ص235 دار الفکر بیروت لبنان()

[3] - مسند احمد احمد بن حنبل ج3 ص103 دار صادر بیروت لبنان

[4] - آنچنانکه از لغت نامه دهخدا بر می آید مهرگان روز جشن اعتدال پاییزی در روز اول پاییزاست همانطور که نوروز روز جشن اعتدال بهاری در روز اول بهار است

[5] - عون المعبود عظیم آبادی ج3 ص341 دار الکتب العلمیة بیروت لبنان چاپ دوم 1415 هـ ق

[6] - مرسل به حدیثی می کویند که برخی از راویان آن از سلسه سند حذف شده اند

[7] - استیعاب ابن عبدالبر ج3 ص1420 دار الجیل بیروت لبنان چاپ اول 1412 هـ ق – 1992 م و تاریخ یعقوبی یعقوبی ج2 ص218 دار صادر بیروت لبنان

[8] - تاریخ یعقوبی ج2 ص 306 و 313 دار صادر بیروت لبنان

[9] - همان ص306

[10] - تاریخ طبری محمد بن جریر طبری ج8 ص169 مؤسسه اعلمی بیروت لبنان

[11] - بررسی روایت از جهت صدور بدین معنا است که مشخص شود که بیان روایت از جهت تقیه نبوده است

[12] - اتى علی رضی الله عنه بهدیة النیروز فقال ما هذه ؟ قالوا یا أمیر المؤمنین هذا یوم النیروز قال فاصنعوا کل یوم فیروز

[13] - السنن الکبری احمد بن الحسین البیهقی ج9 ص235 دار الفکر بیروت لبنان و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج11 ص247-248 و کنز العمال متقی هندی ج9 ص179-180 مؤسسه الرسالة بیروت لبنان 1409 هـ ق – 1989 م

[14] - کتاب من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق ج3 ص300 مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علیمه قم 1404 هـ ق

[15] - اتی علی علیه السلام بهدیة النیروز ، فقال علیه السلام : ما هذا ؟ قالوا : یا أمیر المؤمنین الیوم النیروز ، فقال علیه السلام : اصنعوا لنا کل یوم نیروزا

[16] - إبراهیم الکرخی قال : سألت أبا عبد الله ( علیه السلام ) عن الرجل تکون له الضیعة الکبیرة فإذا کان یوم المهرجان أو النیروز أهدوا إلیه الشئ لیس هو علیهم یتقربون بذلک إلیه فقال : ألیس هم مصلین ؟ قلت : بلى ، قال : فلیقبل هدیتهم ولیکافهم فإن رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) قال : لو أهدی إلی کراع لقبلت وکان ذلک من الدین ولو أن کافرا أو منافقا أهدى إلی وسقا ما قبلت وکان ذلک من الدین ، أبى الله عز وجل لی زبد المشرکین والمنافقین و طعامهم

[17] - کافی کلینی ج5 ص141-142 دار الکتب الاسلامیة تهران چاپ دوم 1367هـ ش و کتاب من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق ج3 ص 300-301 مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم چاپ دوم 1404 هـ ق و تهذیب الاحکام شیخ طوسی ج6ص378 دار الکتب الاسلامیه تهران چاپ چهارم 1365هـ ش

[18] - منظور از صحیح بودن در این نوشته صحیح بودن بر مبنای قدماست که به معنای معتبر بودن روایت است

[19] - کتاب من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق ج4 ص453 مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم چاپ دوم 1404 هـ ق

[20] - تهذیب الاحکام شیخ طوسی ج10 ص 52 و56 و 73 و 74و75 از مشیخه  دار الکتب الاسلامیه تهران چاپ چهارم 1365 هـ ش

[21] - عن المعلى بن خنیس ، عن الصادق ( علیه السلام ) ، فی الیوم النیروز ، قال : إذا کان یوم النیروز فاغتسل والبس أنظف ثیابک ، الحدیثعن المعلى بن خنیس ، عن الصادق ( علیه السلام ) ، فی الیوم النیروز ، قال : إذا کان یوم النیروز فاغتسل والبس أنظف ثیابک ...

[22] - وسائل الشیعة شیخ حر عاملی  ج3 ص335 مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث قم چاپ دوم 1414 هـ ق

[23] - بحار الانوار علامه مجلسی ج 56 ص101 ج78 ص21 دار احیاء التراث العربی بیروت لبنان چاپ سوم 1403 هـ ق – 1983 م

[24] - السرائر الحاوی ابن ادریس ج1 ص315 مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم چاپ دوم 1410 هـ ق

[25] - المهذب البارع ابن فهد حلی ج1 ص191 مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علیمه قم 1407هـ ق

[26] - المعلى بن خنیس عن الصادق ( علیه السلام ) : إن یوم النوروز ، هو الیوم الذی أخذ فیه النبی ( صلى الله علیه وآله ) لأمیر المؤمنین ( علیه السلام ) العهد بغدیر خم ، فأقروا له بالولایة ، فطوبى لمن ثبت علیها والویل لمن نکثها ، وهو الیوم الذی وجه فیه رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) علیا ( علیه السلام ) إلى وادی الجن ، فأخذ علیهم العهود والمواثیق . وهو الیوم الذی ظفر فیه بأهل النهروان ، وقتل ذا الثدیة . وهو الیوم الذی یظهر فیه قائمنا أهل البیت وولاة الأمر ویظفره الله تعالى بالدجال ، فیصلبه على کناسة الکوفة . وما من یسوم نوروز إلا ونحن نتوقع فیه الفرج ، لأنه من أیامنا حفظه الفرس وضیعتموه . ثم إن نبیا من أنبیاء بنی إسرائیل سأل ربه أن یحیی القوم الذین خرجوا من دیارهم وهم ألوف حذر الموت فأماتهم الله تعالى ، فأوحى إلیه أن صب علیهم الماء فی مضاجعهم ، فصب علیهم الماء فی هذا الیوم ، فعاشوا وهم ثلاثون ألفا ، فصار صب الماء فی یوم النیروز سنة ماضیة لا یعرف سببها إلا الراسخون فی العلم . وهو أول یوم من سنة الفرس . قال المعلى : وأملى علی ذلک ، فکتبته من إملائه

عن المعلى أیضا قال : دخلت على أبی عبد الله ( علیه السلام ) فی صبیحة یوم النیروز . فقال : یا معلى أتعرف هذا الیوم ؟ قلت : لا ، ولکنه یوم یعظمه العجم ، یتبارک فیه . قال : کلا والبیت العتیق الذی ببطن مکة ما هذا الیوم إلا لأمر قدیم ، أفسره لک حتى تعلمه . قلت : لعلمی هذا من عندک أحب إلی من أن تعیش أترابی ویهلک الله أعداء کم [ أمواتی وتموت أعدائی ] قال : یا معلى یوم النیروز ، هو الیوم الذی أخذ الله فیه میثاق العباد أن یعبدوه ولا یشرکوا به شیئا ، وأن یدینوا برسله وحججه وأولیائه ، وهو أول یوم طلع فیه الشمس ، وهبت فیه الریاح اللواقح ، وخلقت فیه زهرة الأرض . وهو الیوم الذی استوت فیه سفینة نوح ( علیه السلام ) على الجودی ، وهو الیوم الذی أحیا الله فیه القوم الذین خرجوا من دیارهم وهم ألوف حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثم أحیاهم ، وهو الیوم الذی هبط فیه جبرئیل ( علیه السلام ) على النبی ( صلى الله علیه وآله ) وهو الیوم الذی کسر فیه إبراهیم ( علیه السلام ) أصنام قومه ، وهو الیوم الذی حمل فیه رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) أمیر المؤمنین علیا ( علیه السلام ) على منکبه حتى رمى أصنام قریش من فوق البیت الحرام وهشمها...

[27] - همان ج1 ص194 – 199

[28] - بحار الانوار علامه مجلسی ج56 ص91 دار احیاء التراث العربی بیروت لبنان چاپ سوم 1403 هـ ق – 1983 م

 

 -[29]... عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنِ الصَّادِقِ ع‏ أَنَّهُ قَالَ لَهُ فِی خَبَرٍ طَوِیلٍ فِی جُمْلَةِ کَلَامٍ لَهُ ع فِی إِثْبَاتِ الرَّجْعَةِ قَالَ ع وَ قَوْلُهُ ع فِی الطَّوَائِفِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ هَارِبِینَ حَذَرَ الْمَوْتِ‏ إِلَى الْبَرَارِی وَ الْمَفَاوِزِ یَحْفِرُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَحْفَاراً وَ قَالُوا قَدْ حَرَزْنَا أَنْفُسَنَا مِنَ الْمَوْتِ وَ کَانُوا زُهَاءَ ثَلَاثِینَ أَلْفَ رَجُلٍ وَ امْرَأَةٍ وَ طِفْلٍ‏ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا فَمَاتُوا کَمَوْتَةِ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ فَصَارُوا أَوْصَالًا رُفَاتاً وَ عِظَاماً نَخِرَةً فَمَرَّ عَلَیْهِمْ حِزْقِیلُ بْنُ الْعَجُوزِ فَنَظَرَ إِلَیْهِمْ وَ تَأَمَّلَ أَمْرَهُمْ وَ نَاجَى رَبَّهُ فِی أَمْرِهِمْ فَقَصَّ عَلَیْهِ قِصَّتَهُمْ قَالَ حِزْقِیلُ إِلَهِی وَ سَیِّدِی قَدْ أَرَیْتَهُمْ قُدْرَتَکَ فِی أَزْمَانِهِمْ وَ جَعَلْتَهُمْ رُفَاتاً وَ مَرَّتْ عَلَیْهِمُ الدُّهُورُ فَأَرِهِمْ قُدْرَتَکَ فِی أَنْ تُحْیِیَهُمْ لِی حَتَّى أَدْعُوَهُمْ إِلَیْکَ وَ وَفِّقْهُمْ لِلْإِیمَانِ بِکَ وَ تَصْدِیقِی فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ یَا حِزْقِیلُ هَذَا یَوْمٌ شَرِیفٌ عَظِیمٌ قَدْرُهُ عِنْدِی وَ قَدْ آلَیْتُ أَنْ لَا یَسْأَلَنِی مُؤْمِنٌ فِیهِ حَاجَةً إِلَّا قَضَیْتُهَا فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ هُوَ یَوْمُ نَیْرُوزٍ فَخُذِ الْمَاءَ وَ رُشَّهُ عَلَیْهِمْ فَإِنَّهُمْ یَحْیَوْنَ بِإِرَادَتِی فَرَشَّ عَلَیْهِمُ الْمَاءَ فَأَحْیَاهُمُ اللَّهُ بِأَسْرِهِمْ الْخَبَرَ.

[30] - مستدرک الوسائل ج 6 ص353 مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث چاپ اول 1408 هـ ق 1987 م بیروت

[31] - حکی ان المنصور تقدم إلى موسى بن جعفر بالجلوس للتهنئة فی یوم النیروز وقبض ما یحمل إلیه ، فقال ( ع ) : انی قد فتشت الاخبار عن جدی رسول الله صلى الله علیه وآله فلم أجد لهذا العید خبرا وانه سنة للفرس ومحاها الاسلام ومعاذ الله أن نحیی ما محاه الاسلام ...

[32] - مناقب آل ابی طالب ابن شهر آشوب ج3 ص 433 المطبعة الحیدریة نجف عراق 1376هـ ق -1956م